عثمان عباسی_ سردشت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مقدمه :
جنگ افزارهای شیمیایی (Chemical Warfare) به سلاح هایی گفته می‌شود که حاوی مواد شیمیایی خطرناک باشند و باعث کشتار دسته جمعی و نیز مصدوم شدن تعداد زیادی از افراد نظامی و غیرنظامی شوند. کشتار جمعی به خاطر آن که یک مسأله بین‌المللی بوده و عواقب وخیمی بدنبال دارد،‌در قوانین بین‌الملل به صورتی بسیار جدی مورد بررسی قرارگرفته است. ساده‌ترین نوع کشتار جمعی،‌ همان قلع و قمع فیزیکی است که با هدفی خاص انجام می‌گیرد. انواع دیگر کشتار جمعی به طُرق فرهنگی،‌ملّی، بیولوژیک و اقتصادی است.

قبل از جنگ جهانی اول در سال 1763 میلادی ‌‌آمریکایی ها سلاح شیمیایی را علیه سرخپوستان که صاحبان اصلی سرزمین آمریکا بودند، به کارگرفتند.در جنگ جهانی اول در سال 1915 میلادی سلاح شیمیایی از سوی نیروهای آلمانی به کارگرفته شد و سپس دیگر کشورها استفاده از آن را در برنامه های جنگی خود گنجاندند.

پس از جنگ جهانی دوّم، انگلیسی ها در سال 1951 میلادی از ماده ی فیتوتوکسین در مالایا علیه استقلال طلبان این سرزمین استفاده کردند. آمریکا در جنگ ویتنام، کامبوج و لائوس، مواد شیمیایی و میکروبی را به کار برد. در سال 1975، ویتنامی‌ها مواد شیمیایی را در کامبوج علیه خمرهای سرخ، به کار بردند.در سال 1979، ارتش شوروی (سابق)، در اشغال افغانستان از این گونه سلاح ها استفاده کرد. رژیم نژاد پرست آفریقای جنوبی در 8 مارس 1982 میلادی از یک نوع ماده ی سمی علیه نیروهای سواپو در نامیبیا بهره گرفت. رژیم بعث عراق، در طول جنگ تحمیلی به طور مکرراز انواع سلاح های شیمیایی استفاده کرد.

بمباران شیمیایی شهر سردشت توسط رژیم بعث عراق در هفتم تیر 1366یکی از فجیع ترین و وحشتناک ترین تهاجمی بود که سبب کشته شدن نزدیک به 120 نفر(آمار آن‌ روز به روز در حال افزایش است) و مجروح شدن قریب6000 هزار نفر از مردم غیر نظامی شد. وحشیانه ترین مورد استفاده دیگر در اسفند 1366، در حلبچه بوده است که وسیع ترین مورد استفاده از جنگ افزارهای شیمیایی از زمان جنگ جهانی اول تاکنون به شمار می رود که حداقل 5000 تن از مردم کُرد و مسلمان این شهر را کشته و 7000 تن دیگر را مجروح کرد.فاجعه ای که در حلبچه وسردشت رخ داد بدون شک با فجایعی همچون بمباران اتمی شهرهای «هیروشیما و ناکازاکی» ژاپن به دست آمریکا، قابل مقایسه است.
اولین تلاش ها برای اعمال ممنوعیت استفاده از جنگ افزارهای شیمیایی و بیولوژیک در اعلامیه های 1868 سن پطرزبورگ، 1874 بروکسل و 1898 لاهه نمایان شد، امّا هیچ کدام از آن ها به تنظیم یک معاهده ی بین المللی نیانجامید.

در نتیجه ی کوشش های فراوان، سرانجام در سال 1907، یک معاهده ی بین المللی که از نظر حقوقی تعهد آور بود تنظیم شد. با شروع جنگ جهانی اوّل، کنوانسیون 1907 لاهه نتوانست از وقوع جنگ شیمیایی ممانعت کند. کاربرد جنگ افزارهای شیمیایی کشورها را به امضای پروتکل 17 ژوئن 1925 ژنو درباره ی منع کاربرد جنگ افزارهای شیمیایی و بیولوژیک وادار کرد، امّا این پروتکل، توسعه، تولید یا ذخیره سازی جنگ افزارهای شیمیایی و بیولوژیک را منع نکرد.در 16 دسامبر 1917، مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامه‌ی منع، توسعه،تولید و انباشت جنگ افزارهای میکربی و سمی و نابود سازی آن ها را تصویب کرد. در 11 نوامبر 1987، سازمان ملل قطعنامه ای در مورد جنگ افزارهای شیمیایی به تصویب رساند.

نفرت قومی ،‌دینی یا سیاسی بارها موجب قتل و عام بیگناهان در جهان شده است . در تاریخ بشر همواره کسانی را می‌یابیم که منطق سریع زور را بر «هنر » آرام سیاست ترجیع می‌دهند. بدین ترتیب «خشونت آغاز می‌شود و شرایط بوجود می‌آید که در آن «زور» جلودار و «حق» زیر ضربه است.ممکن است در ذهن جهانیان و براثر تبلیغات رسانه‌های گروهی زیر نفوذ قدرتمداران این جنایات هولناک کم رنگ یا تحریف شده باشند، امّا صفحات تاریخ همواره آنها را در دل خود ثبت و ضبط کرده اند. اسناد و مدارک بسیاری که در طول سالهای اخیر انتشار یافته و به تایید مراجع بین‌المللی نیز رسیده ، تأییدی بر این مدعاست که صدام حسین را شرکتهای آمریکایی و اروپایی بویژه شرکتهای آلمانی با مجوز رسمی و گاه چشم پوشی از سوی دولتهای متبوعشان ، به سلاحهای شیمیایی و میکروبی تجهیزکردند.

شاید غم انگیزترین درس از کشتارهای جمعی در گذشته این بوده است که پیشگیری از مناقشه خشونت آمیز به مراتب بهتر و کم هزینه تر از رفع عوارض وقوع آن است. فرهنگ سازمان ملل و دیگر سازمان‌های بین‌المللی دفاع از حقوق بشر باید از فرهنگ واکنش به فرهنگ پیشگیری تغییر یابد. چالش اصلی، بهره بردن از این درس است، به طوری که پیشگیری از سطح شعار و حرف بگذرد و به عمل درآید. صحبت در این مورد، آسانتر از اقدام است؛ معمولاً به حل مشکلات موجود در مقابل مشکلات بالقوه رجحان داده می شود، در حالی که مزایای پیشگیری در آینده پدیدار می شود و مشخص کردن آن با عدد و رقم دشوار است، هزینه ها باید در زمان حال پرداخت شود، به عبارت دیگر، هزینه های عدم پیشگیری از خشونت بسیارزیاد است. هزینه های انسانی جنگ شامل نه فقط هزینه های مرئی و آنی آن- مرگ، جراحت، ویرانی، آوارگی - بلکه همچنین عوارض دور و غیرمستقیم برای خانواده ها، جوامع، نهادها و اقتصادهای محلی و ملی و کشورهای همسایه است. این هزینه ها را نه فقط از حیث خسارات وارده بلکه همچنین از نظر فرصت ها و امکانات از دست رفته نیز باید به حساب آورد.

جهان امروز با مسایل و مصایب مختلفی روبرو است که نبود بستری مناسب برای اتکاء و امید و مشارکت دولت ها و ملتها برای گفت و گو ، تفاهم و همکاری در جهت تحقق صلح و آرامش جهانی، یکی از آنهاست. ساکنان کره خاکی که زخم دو جنگ بزرگ جهانی را بر تن داشتند فردای جنگ چشم امید خود را برای تحقق صلح و آرامش مبتنی بر احترام به حقوق یکدیگر به سازمانی معطوف داشتند که از دل دو جنگ عالم‌گیر سر برآورد . آنها امید وار بودند که این سازمان بتواند با نزدیک کردن بیشتر دولت ها و ملت ها به یکدیگر، راه سعادت و خوشبختی بنی‌آدم را در سایه صلح و دوستی جهانی هموار سازد . سازمان ملل با این امیدها شکل گرفت و آنرا در صدر منشور خود قرار داد .

ماموریت اصلی سازمان ملل متحد همچنان "نجات نسل های آینده از بلاهای جنگ"بود. به این منظور کشورهای عضو تعهد کرده اند "برای پیشگیری و حذف تهدیدها نسبت به صلح اقدامات دسته جمعی موثرو..." چنان که در ماده اول، پاراگراف اول منشور ملل متحد مطرح شده، انجام دهند.

امّا امروزه با وجودهزاران کلاهک هسته ای موجود در زرادخانه های قدرتهای هسته ای همراه با برنامه های توسعه این نوع سلاحها چگونه می‌توان امیداوار بود فجایعی چون جنگ جهانی اول و دوم،‌کشتار یهودیان،‌ارامنه، بمباران هیروشیماو ناکازاکی،‌ حلبچه و سردشت و... دوباره تکرارنشوند؟

از پایان جنگ سرد در سال 1989 کارشناسان درجستوجویی یک اصطلاح جدید بوده‌اند تا چهره اصلی دوران پس از جنگ سرد را نشان دهند. «پایان تاریخ»(فوکویاما1992)، «برخوردتمدنها»(هانتینگتون1996)،«ظهورآشوبها»(کاپلان1995)و «جهانی‌شدن»(لچنروبولی2000) از جمله مواردی بدیهی بوده‌اند هریک از این ادعاهای حقیقی متناقض،جنبه‌ای از این پدیده را گرفتند ولی ابعاد دیگر را تحریف کردند.

در حالی که بشر امید وار بود با پایان دوران جنگ سرد ، سایه سلاحهای هسته ای را بر سر خود نبیند ، امّا فضای جدیدی که اختناق و حاکمیت جنگ افزارهای نظامی در جهان بوجود آورده است تهدیدی بسیار جدی برای صلح و امنیت جهانی است. به هر حال فرض اصلی این است که هر تراژدی عمده‌ای در تاریخ جهان فرصتی را برای انعکاس و بازسازی یک نظم جهانی عادلانه و صلح‌آمیز فراهم کرده است. جهش‌های تاریخی غالباً از تراژدی‌های عمده انسانی ناشی می‌شوند. اغلب ما از رنج‌ها و مصیبت‌هایمان عبرت می‌گیریم،‌جامعه‌ملل در اثر جنگ‌ جهانی اوّل و سازمان ملل متحد به دلیل جنگ جهانی دوم پدید آمدند.

اکنون تروریسم جهانی نشان می‌دهد که می‌تواند یک بلای انسانی باشد،‌ از آنجایی که هم عاملان دولتی و هم غیر دولتی آن با برنامه‌ریزی‌های شوم خود در این اقدام مرگبار ایفای نقش کرده‌اند پس ما می‌توانیم دوران آشوب زده‌ خود را یک دوره‌ی «مرگ برنامه ر‌یزی شده» بنامیم .اگر جهان در افزایش مبارزه علیه تروریسم کوتاهی کند،‌متأسفانه ممکن است این دوران به عنوان «عصرترور» شناسایی شود. به خاطر افزایش سلاح‌های کوچک،‌بیولوژیکی،‌شیمیایی ، سلاح‌های هسته‌ای، وشرایط اجتماعی،‌سیاسی و اقتصادی خاص است که ‌ترویسیم به عنوان سلاح برگزیده انواع دولت‌ها،گروهها و افراد در‌آمده است. بنابراین باید موارد گسترده‌ای از شرایطی که به تروریسم ختم می‌شود درک کرد، ‌و برای تشخیص صیحیح از این مسأله، واکنش مناسب ضروری است. قربانیان تروریسم هزینه بالای پرداخت کرده‌اند،‌برای ارج نهادن به خون آنها، ‌جهانیان باید بیاموزند که در کنار هم باشند. باید یک نظام دمکراتیک‌تر وعادلانه‌تر جهانی تأسیس کنیم، و دریک اصل جدید از قانون بین‌الملل عهد ببندیم که هیچ ملّتی،‌کوچک و بزرگ نباید از این قانون بین‌المللی معاف شود.

متأسفانه دلهره دور شدن سازمان ملل از منشور خود از فردای تاسیس این سازمان که در آن قدرت های بزرگ سهمی بیشتر از دیگر کشورها و ملت ها برای خود خواستند ، در طول دهه‌های حیات این سازمان جهانی، در دل و وجود همه ی صلح دوستان جهان وجود داشته است و امروز این سازمان در موقعیتی قرار گرفته است که اصلاحات اساسی در آن امری اجتناب ناپذیر است.

دوری از معنویت و بی عدالتی موجود در سطح جهان و بویژه در رفتار توأم با تبعیض و تکبر قدرت های بزرگ، امروزه به بستری برای زایش کینه‌ورزی و جنگ و تروریسم تبدیل شده است . انسان امروز در انتظار تحقق عدالت جهانی است تا طعم شیرین و جذاب آنرا از جمله در برخورداری از حقوق برابر، توزیع صحیح منابع در قلمرو حاکمیت دولت ها ، تساوی آحاد بشر در برابر قانون ، احترام به قرار داد های بین المللی ، آرامش ، صلح و زندگی شرافتمندانه و... بچشد و این همان وعده الهی است که همواره و در طول تاریخ از حضرت آدم (ع ) تا حضرت خاتم (ص ) اساس ماموریت همه ی انبیاء و اولیای الهی را تشکیل داده و عقل و منطق نیز در برابر آن خضوع کرده اند.

در پرتوی توجه به رویکردهای گفته شده می توان امیدوار بود چالش‌های بزرگی که بشر امروز با آن روبروست، ازآن جمله، فرسایش روحی ناشی از دور شدن نظام ها از حیات معنوی و یکتاپرستی است، که باید جای خود را به گسترش معنویت و عشق به انسانیت بدهد و در این راه سازمان ملل می‌تواند و باید نقشی اساسی بر عهده بگیرد. یکجانبه گرایی برخی قدرتها ، ساختار سازمان ملل را امروز با ضعف شدید مواجه ساخته است . این امر درکنارتولید و بکارگیری سلاح‌های کشتار جمعی، فشارهای روحی و تهدیدات و تحمیل جنگ بر ملت ها به بهانه ایجاد امنیت و رفاه برای برخی قدرت ها، امنیت روانی و زیستی ملّت ها را بیش از هر زمانی به خطر انداخته است. وضعیت موجود که درآن ، بهای صلح ، امنیت ورفاه در بخشی از جهان را بخشی دیگر با ناامنی، لشکر کشی، تبعیض و فقر می پردازد، عملاً مسوولیت سازمان ملل را برای حاکمیت شجاعانه عدالت در همه ی عرصه های جهانی و به نفع آرامش انسان ها دو چندان کرده است. سازمان ملل برای آنکه بتواند به نیازهای حال و آینده بشر که مبتنی بر فراهم آمدن بستر آن در دوره حاضر می باشد و صلح و آرامش که دو رکن آن است جامعه عمل بپوشاند ، باید به فلسفه وجودی خود بازگردد و این مهم از جمله درگرو برقراری توازن منطقی و دموکراتیک در شورای امنیت، این نهاد جهانی است به گونه‌ای که همه قاره ها و تمدن های عمده جهان و از جمله بیش از یک میلیارد و دویست میلیون مسلمان و قاره آسیا با تمدنهای کهن در آن دارای کرسی دائم باشند.

تضمین صلح پایدار و آرامش جهان امروز بیش از هر زمان، درگروی اراده انسانها برای پاسخگویی به خواست فطری او یعنی تحقق "عدالت" و حاکمیت گفتمان مبتنی بر عدالت، معنویت و اخلاق برمناسبات جهانی است، و در غیر این صورت ساز وکارها برای ایجاد اعتماد و تحکیم صلح همچنان ناکارآمد خواهند بود ، بنابراین حاصل آن جز اشاعه مسابقه تسلیحاتی و رشد فریبکاری ، ناامنی، تروریسم ،خشونت و کشتار جمعی چیزی دیگری نخواهد بود.